سوره نساء، آیه پنجم:
و لا توتوا السفهاء اموالکم التی جعل اللّه لکم قیاما و ارزقوهم فیها و اکسوهم و قولوا لهم قولا معروفا (5)
اموالی که خدا قوام زندگانی شما را به آن مقرر داشته به تصرف سفیهان مدهید و از مالتان نفقه و لباس به آنها دهید و با گفتار خوش آنان را خرسند کنید. (5)
البته در تفاسیر و تعابیر مختلف این آیه را با توجه به آیه قبل و آیه بعد و …. می سنجند و بسیار آسمان و ریسمان بافته می شود تا ثابت کنند. مراد از سفیه در این آیه زنان نبوده اند و منظور از سفیه در این آیه یتیم نابالغ می باشد.
اما به نظر من منظور سفیه در این آیه زنان بوده اند، چرا که:
1 – بیان شده است که اموال خودتان، (اموالی که خدا قوام زندگانی شما را به آن مقرر داشته) در صورتیکه اگر منظور اموال یتیمان بود همانند سایر آیات باید بیان می شد، اموال یتیمان پیش از بلوغ اقتصادی. نگاهی هم به آیاتی که در آن عبارت مال یتیم و یا اموال یتمیان آورده شده است. برای فهم معنی درست آیه فوق بیشتر به ما کمک می کند.
سوره نساء، آیه دوم:
و آتوا الیتامی اموالهم و لا تتبد لوا الخبیث بالطیب و لا تاکلوا اموالهم الی اموالکم انه کان حوبا کبیرا (2)
و اموال یتیمان را پس از بلوغ به دست آنها بدهید و مال بد و نامرغوب خود را به خوب و مرغوب آنها تبدیل مکنید و اموال آنان را به ضمیمه مال خود مخورید که این گناهی بس بزرگ است (2)
سوره نساء، آیه چهارم:
و ابتلوا الیتامی حتی اذا بلغوا النکاح فان انستم منهم رشدا فادفعوا الیهم اموالهم و لا تاکلوها اسرافا و بدارا ان یکبرو او من کان غنیا فلیستعفف و من کان فقیرا فلیاکل بالمعروف فاذا دفعتم الیهم اموالهم فاشهدوا علیهم و کفی باللّه حسیبا (6)
یتیمان را آزمایش نمائید تا هنگامی که بالغ شده و تمایل به نکاح پیدا کنند، آنگاه اگر آنها را دانا به درک مصالح زندگانی خود یافتیداموالشان را به آنها باز دهید و به اسراف و عجله مال آنها را حیف و میل مکنید بدین اندیشه که مبادا کبیر شوند و هر کس از اولیای یتیم دار است به کلی از هر قسم تصرف در مال یتیم خودداری کند و هر کس که فقیر است در مقابل نگهبانی آن مال ، به قدر متعارف ارتزاق کند پس آنگاه که بالغ شدند و مالشان را رد کردید هنگام رد مال به آنها باید گواه گیرید برای حکم ظاهر، ولی در باطن و برای محاسبه خلق کافی است .(6)
سوره نساء، آیه دهم:
ان الذین یاکلون امول الیتمی ظلما انما یاکلون فی بطونهم نارا و سیصلون سعیرا (10)
نان که مال یتیمان را به ستمگری می خورند در حقیقت آنها در شکم خود آتش جهنم فرو می برند و به زودی به دوزخ در آتش فروزان خواهند افتاد. (10)
سوره انعام، آیه یکصد و پنجاه و دوم:
و لا تقربوا مال الیتیم الا بالتی هی احسن حتی یبلغ اشده و اوفوا الکیل و المیزان بالقسط لا نکلف نفسا الا وسعها و اذا قلتم فاعدلوا و لو کان ذا قربی و بعهد الله اوفوا ذلکم وصیکم به لعلکم تذکرون (152)
به مال یتیم نزدیک مشوید جز به طریقی که نیکوتر است تا وی به قوت خویش برسد، پیمانه و وزن را به انصاف تمام دهید ما هیچ کس را مگر به اندازه تواناییش مکلف نمی کنیم چون سخن گویید دادگر باشید گر چه علیه خویشاوند و به ضرر او باشد و به پیمان خدا وفا کنید، اینها است که خدا شما را بدان سفارش کرده ، باشد که اندرز گیرید (152)
سوره اسراء، آیه سی و چهارم:
و لا تقربوا مال الیتیم الا بالتّی هی احسن حتّی یبلغ اشدّه و اوفوا بالعهد انّ العهد کان مسولا (34)
به مال یتیم هم نزدیک مشوید مگر بنحوی که تصرف در آن بهتر باشد برای یتیم از تصرف نکردن ، تا به حد رشد برسد، و به عهد خود وفا کنید، که از عهدها نیز بازخواست خواهید شد (34)
2 – چرا باید یک نفر اموال خودش را در تصرف یتیمی که رشد اقتصادی نیافتاده قرار بدهد، حال آنکه در آیه دوم همین سوره (نساء) تاکید شده است که اموال ایتام نابالغ اقتصادی را هم به دست خودشان هم ندهند، چه برسد به اموال غیر.
سوره نساء، آیه دوم:
و آتوا الیتامی اموالهم و لا تتبد لوا الخبیث بالطیب و لا تاکلوا اموالهم الی اموالکم انه کان حوبا کبیرا (2)
و اموال یتیمان را پس از بلوغ به دست آنها بدهید و مال بد و نامرغوب خود را به خوب و مرغوب آنها تبدیل مکنید و اموال آنان را به ضمیمه مال خود مخورید که این گناهی بس بزرگ است (2)
نگاهی به روایاتی در زمینه این آیه:
1 – رَوَی السَّکُونِیُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ، قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ الْمَرْأَةُ لَا یُوصَی إِلَیْهَا لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُم
من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، جلد چهارم، صفحه دویست و بیست و ششم
سکونی از امام جعفر بن محمّد، از پدرانش روایت کرده است که فرمود: امیرالمومنین فرموده است: زن به وصایت انتخاب نمی شود، زیرا خدای عزّ و جلّ می فرماید: «و اموالتان را بسفیهان مدهید»
2- وَ فِی خَبَرٍ آخَرَ سُئِلَ أَبُو جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ قَالَ لَا تُؤْتُوهَا شَارِبَ الْخَمْرِ وَ لَا النِّسَاءَ ثُمَّ قَالَ وَ أَیُّ سَفِیهٍ أَسْفَهُ مِنْ شَارِبِ الْخَمْرِ
من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، جلد چهارم، صفحه دویست و بیست و ششم
و در خبر دیگر از امام باقر از فرمان خدای عزّ و جلّ که می فرماید «و اموالتان را به نابخردان مدهید» پرسیدند، فرمود: آن را به باده خوران و زنان مدهید. سپس فرمود: و کدامین سفیه از شرابخوار سفیهتر است!.
3 – أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قَالَ إِنَّ أَوَّلَ مَا مَلَکْتُهُ لَدِینَارَانِ عَلَی عَهْدِ أَبِی وَ کَانَ رَجُلٌ یَشْتَرِی الْأَرْدِیَةَ مِنْ صَنْعَاءَ فَأَرَدْتُ أَنْ أُبْضِعَهُ فَقَالَ أَبِی لَا تُبْضِعْهُ قَالَ فَدَفَعْتُ إِلَیْهِ سِرّاً مِنْ أَبِی فَخَرَجَ الرَّجُلُ فَلَمَّا رَجَعَ بَعَثْتُ إِلَیْهِ رَسُولًا فَقَالَ لَهُ مَا دَفَعَ إِلَیَّ شَیْئاً قَالَ فَظَنَنْتُ أَنَّهُ إِنَّمَا اسْتَتَرَ ذَلِکَ مِنْ أَبِی فَذَهَبْتُ إِلَیْهِ بِنَفْسِی وَ قُلْتُ الدِّینَارَانِ قَالَ مَا دَفَعْتَ إِلَیَّ شَیْئاً فَأَتَیْتُ أَبِی فَلَمَّا رَآنِی رَفَعَ إِلَیَّ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ مُتَبَسِّماً یَا بُنَیَّ أَ لَمْ أَقُلْ لَکَ أَنْ لَا تَدْفَعْ إِلَیْهِ إِنَّهُ مَنِ ائْتَمَنَ شَارِبَ الْخَمْرِ فَلَیْسَ لَهُ عَلَی اللَّهِ ضَمَانٌ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً فَأَیُّ سَفِیهٍ أَسْفَهُ مِنْ شَارِبِ الْخَمْرِ إِنْ شَهِدَ لَمْ تَجُزْ شَهَادَتُهُ وَ إِنْ شَفَعَ لَمْ یُشَفَّعْ وَ إِنْ خَطَبَ لَمْ یُزَوَّج
الخرائج و الجرائح، قطب راوندی، جلد نخست، صفحه دویست و هفتاد و هشت
امام صادق فرمود: در زمان پدرم دو دینار داشتم. شخصی که به صنعا میرفت و از آنجا رداء می آورد، خواستم که دو دینار را به او بدهم تا برای من نیز ردایی بیاور و اما پدرم گفت: دو دینار را به او نده.
حضرت میگوید: ولی من دور از چشم پدرم پول را به او دادم ! و او روانه شد.
وقتی که برگشت یک نفر را برای گرفتن رداء نزد او فرستادم. در جواب گفته بود که او چیزی به من نسپرده است. خیال کردم به خاطر اینکه از پدرم مخفی کند این را گفته است. لذا خودم رفتم و دادن دو دینار را به او یادآوری کردم.
گفت: تو چیزی به من ندادی. و انکار کرد! من نیز نزد پدرم آمدم وقتی که مرا دید سرش را بلند کرد و تبسمی نمود و فرمود: مگر نگفتم درهمها را به او نده؟ هر کس به شارب خمر اعتماد کند، از طرف خدا هیچ ضمانتی برای او نیست؛ چون خداوند متعال میفرماید: لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً
آیا کسی کم خردتر از شارب خمر وجود دارد؟ چون شهادتش قبول نیست و شفاعتش پذیرفته نمیشود. و اگر خواستگاری کند به او زن نمیدهند.